سندرم CCD چیست

سندرم ناپدید شدن جمعیت کلنی، پدیده کمتر شناخته شده ای است که در آن زنبوران کارگر یک کلنی زنبور عسل غربی بطور ناگهانی ناپدید می شوند. CCDبرای اولین بار در اواخر سال ۲۰۰۶ درکلنی های زنبورعسل غربی در امریکای شمالی گزارش شد.
زنبورداران اروپایی پدیده مشابهی را در بلژیک، یونان، ایتالیا، پرتقال و اسپانیا مشاهده کردند و گزارشات اولیه هرچند جزئی نیز از سوئیس و آلمان رسیده است. هم چنین موارد احتمالی CCD در تایوان در بهار سال ۲۰۰۷ گزارش شده است.
علت یا علل این سندرم هنوز به درستی معلوم نشده است. تئوریهای موجود شامل تنش های ناشی از تغییرات محیطی، کنه ها، آفت کشهایی مثل نئونیکوتینوئیدهایا ایمیداکلوپرید، تشعشعات تلفن همراه یا دستکاری بشر و محصولات اصلاح ژنتیکی شده(GM) با خصوصیات کنترل آفت، مانند ذرت ترانس ژنیک می باشند.

تاریخچه :
از ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۶ کاهش عجیبی در تعداد کلنی های زنبور عسل وحشی در ایالات متحده (امروزه تقریبا به صفر رسیده است) و کاهش قابل ملاحظه و تدریجی در تعداد کلنی های نگهداری شده توسط زنبورداران اتفاق افتاده است. این کاهش در نتیجه اثر مجموعه عواملی از جمله شهری شدن، کاربرد آفت کش ها، کنه های تراشه ای و واروآ و کنار گذاشتن شغل زنبورداری توسط زنبورداران حرفه ای بوده است. لکن میزان تلفات در اواخر ۲۰۰۶ و اوایل ۲۰۰۷ به رقم های جدیدی رسیده است و واژه “بیماری ناپدید شدن جمعیت کلنی” برای توضیح این ناپدید شدن سریع پیشنهاد شده است.
از سال ۱۸۹۶ به بعد هر چند گاه یکبار اتفاقات موردیٍ شبیه به CCD گزارش شده و به این دسته از علایم در چند دهه گذشته اسامی متعدد بسیاری داده شده است(بیماری ناپدید شدن، تقلیل بهاره، بیماری ماه می، تلفات پائیزه و بیماری تقلیل پائیزه).
اخیرا یک پدیده مشابه در زمستان ۲۰۰۴-۲۰۰۵ اتفاق افتاد و به کنه های واروآ نسبت داده شد(رمیدگی” کنه خون آشام”) هرچند که این پدیده در نهایت تائید نشد. هیچ کسی قادر به تعیین علت بروز این سندرم در گذشته نیست. بعد از اینکه تشخیص داده شد این سندرم محدود به فصل نیست و امکان ندارد آن یک بیماری به مفهوم استاندارد باشد(از آنجایی که عامل بیماری خاصی ندارد) این سندرم تغییر نام داده شد.

علل احتمالی بیماری  CCD
مکانیسم دقیق CCD هنوز روشن نیست. یک گزارش حاکی از وجود رابطه قوی اما غیر قطعی بین سندرم و وجود ویروس فلج حاد اسرائیلی می باشد. با وجود این سایر عوامل نیز ممکن است دخیل باشند و چندین  مورد پیشنهاد شده است که عوامل مسبب این قضیه باشند؛
 از این موارد می توان از سوء تغذیه، آفت کش ها، عوامل بیماری زا، کاهش دفاع ایمنی بدن، کنه ها، قارچ ها، محصولات اصلاح شده ژنتیکی (GM)،عملیات زنبورداری(مثل استفاده از آنتی بیوتیکها یا انتقال کندوها به مسافت های زیاد) و تشعشعات الکترومغناطیسی نام برد. اینکه آیا یک عامل یا مجموعه ای از عوامل در این امر دخالت دارند، هنوز نا معلوم است. علاوه براین هنوز معلوم نیست که آیا CCD حقیقتا یک پدیده جدید است یا اینکه یک پدیده شناخته شده قبلی است که قبلا ضرر کمتری می رساند.
در حال حاضر اولین منبع اطلاعاتی و گروه پیشتازی که روی این پدیده تحقیق می کند، “گروه کاری بیماری ناپدید شدن جمعیت کلنی” می باشد که در ابتدا در “دانشگاه ایالت پن” تشکیل شد. گزارش مقدماتی این گروه الگوهایی را خاطر نشان می سازند اما نتایج قوی از آنها بدست نمی آید. نتیجه یک نظر خواهی از زنبورداران در اوایل ۲۰۰۷ نشان می دهد اغلب زنبورداران آماتور اعتقاد دارند که گرسنگی علت عمده مرگ و میر کلنی های آنهاست؛
در حالیکه زنبورداران حرفه ای سرسختانه اعتقاد دارند که آفات(کنه های واروآ و تراشه ای زنبور عسل و یا سوسک کوچک کندو) علت اصلی مرگ و میر کلنی ها می باشند. همینطور یک بررسی آکادمیک در ‍ژوئن ۲۰۰۷ تئوریها و عوامل احتمالی تاثیر گذار متعددی را مطرح کرد اما موضوع همچنان لاینحل باقی مانده است.

در جولای ۲۰۰۷، USDA طرح عملیلتی CCD خود را اعلام و استراتژی خاصی را برای شناسایی CCD اتخاذ نمود؛ این طرح دارای ۴ بخش است:
بررسی و جمع آوری داده ها
آنالیز نمونه ها
بررسی فرضیه ها
و پیشگیری و کاهش زیان ها
در سخنرانی های انجام شده در سمپوزیوم ملی تحت عنوان “بیماری ناپدیدشدن جمعیت کلنی های زنبور عسل” که در دسامبر ۲۰۰۷ برگزار شد و هم چنین در سمینار انجمن حشره شناسی آمریکا در سان دیه گودی کالیفرنیا هیچ اتفاق نظری حاصل نشد و هیچ علتی برای این بیماری تعریف نشد.

فقر غذایی یا سوء تغذیه
یکی از موارد گزارش شده توسط گروه ایالت پن این بود که تمام تولید کنندگان در بررسی مقدماتی اظهار کرده اند که یک “استرس عجیب”تاثیر گذار روی کلنی های مشکوک قبل از مرگ آنها اتفاق می افتد که اغلب شامل فقر غذایی و یا خشکسالی می باشد.
این تنها وجه مشترکی بود که بین تمام موارد CCD گزارش شده وجود داشت؛ در نتیجه حداقل این احتمال وجود دارد که این پدیده در ارتباط با تنش تغذیه ای بوده و ممکن است در کلنی های خوب نگهداری شده و سالم بروز نکند.
این شبیه به یافته های یک بررسی مستقل دیگر است که در آن زنبورداری های کوچک(تا ۵۰۰ کلنی) در چندین ایالت معتقد بودند که سوء تغذیه و یا نگهداری کلنی های ضعیف مسئول مرگ کلنی هایشان، در بیش از ۵۰% موارد، بوده است؛ چه باور بر این باشد که تلفات به خاطر CCD است یا نه.
بعضی محققان سندرم را به تغذیه با شربت ذرت دارای فروکتوز زیاد(HFCS) به عنوان مکمل ذخیره زمستانی نسبت می دهند. مفسران اروپایی یک ارتباط احتمالی با HFCS حاصل از ذرت اصلاح شده ژنتیکی را پیشنهاد کرده اند. با وجود این اگر این تنها عامل تاثیر گذار باشد باید نتیجه گرفت که بروز CCD فقط در کلنی های زمستان گذران تغذیه شده با HFCS بروز نماید اما گزارشات CCD را بیشتر زنبوردارانی کرده اند که HFCS بکار نبرده اند.

تئوری های پاتوژنی و ضعف دفاع ایمنی بدن
شیوع یک بیماری واگیر دار باعث تضعیف سیستم ایمنی می شود. براساس بررسی های انجام شده در ایالت پن، عوامل بیماریزای تشخیص داده شده در زنبوران بالغ متعدد بوده که دال بر بعضی انواع ضعف ایمنی است. محققان در ابتدا وجود ارتباطی بین آلودگی به کنه واروآ دستراکتور و CCD در این ایالت را پیشنهاد کردند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که مجموعه ای از کنه های زیان آور برای زنبور، ویروس بال تغییر شکل یافته (که کنه ها ناقل آن هستند) و باکتری ها با هم همکاری کرده و سیستم ایمنی را مختل می نمایند؛ در نتیجه CCD حادث می شود. این گروه تحقیقی روی عوامل بیماری زای ویروسی، باکتریایی یا قارچی احتمالی که ممکن است دخیل باشند فوکوس کرده اند.
وقتی که یک کلنی به هر علتی تلف می گردد و در مجاورت آن تعداد زیادی کلنی سالم وجود دارد(همانطور که در یک زنبورستان بطور معمول دیده می شود) کلنی های سالم اغلب وارد کلنی های مرده شده و منابع غذایی آن را برای مصرف خودشان غارت می کنند. اگر ذخایر غذایی کلنی های مرده آلوده باشند(بوسیله عوامل بیماریزا یا سموم) کلنی های سالم نیز درگیر شده و ممکن است بیمار شوند.
زنبوردار در این زمان مشکوک می شود به اینکه یک بیماری مسری شیوع پیدا کرده است. با وجود این در CCD معمولا ذخایر کلنی های مرده مورد غارت قرار نمی گیرند در نتیجه حداقل این قسمت از مکانیسم (شیوع عوامل بیماریزا یا سموم در طی غارت) در مورد CCD صدق نمی کند.
یک بررسی نشان داده که کندوهای کلنی هایی که در اثر CCD تلف شده اند را تنها در صورتی می توان دوباره برای یک کلنی سالم استفاده کرد که با استفاده از اشعه تخریب کننده DNA تیمار شوند. این امر حاکی از آن است که CCD ممکن است یک بیماری مسری باشد.

کنه واروآ و ویروس فلج حاد اسرائیلی
براساس یک بررسی انجام شده در سال ۲۰۰۷ کنه واروآ دستراکتور هنوز خطرناک ترین تهدید برای زنبور عسل می باشد؛ قسمتی به این خاطر که این کنه ناقل ویروسهایی از جمله ویروس بال تغییر شکل یافته و ویروس فلج حاد اسرائیلی می باشد که این هردو در CCD نقش دارند. هم چنین آلودگی به کنه واروآ باعث تضعیف سیستم ایمنی زنبوران می شود. با وجود اینکه واروآ به عنوان یکی از علل احتمالی CCD در نظر گرفته می شود، ولی تمام کلنی های مرده دارای این کنه ها نیستند.
در سپتامبر ۲۰۰۷ نتایج جامع آماری مطالعه تعیین توالی RNA کلنی های درگیر و غیر درگیر گزارش شد.توالی RNAی تمام ارگانیسم ها در یک کلنی تعیین شد و با داده های ترتیبی مقایسه شد تا وجود پاتوژنها تشخیص داده شود. در این مطالعه از تکنولوژی ۴۵۴ علم زیستی مورد استفاده در تعیین توالی ژنوم انسان استفاده شد. مشاهده شد که تمام کلنی ها به پاتوژنهای متعددی آلوده هستند اما فقط ویروس فلج حاد اسرائیلی )IAPV( با CCD ارتباط معنی داری نشان داد: ویروس در ۲۵ مورد از ۳۰ کلنی نشان دهنده علایم CCD پیدا شد و فقط در یک مورد از ۲۱ کلنی که CCD را نشان نمی دادند، دیده شد.
دانشمندان خاطر نشان می سازند که این ارتباط دال بر این نیست که CCD را این ویروس ایجاد می کند؛ بلکه ممکن است سایر عوامل نیز در بیماری دخیل باشند. شاید IAPV فقط مارکر نشان دهنده کلنی های مبتلا بوده و عامل اصلی نباشد. برای آزمایش نسبت میان علت و معلول آزمایشاتی در ارتباط با آلودگی مصنوعی کلنی ها با ویروس طراحی شده است.
IAPV در سال ۲۰۰۴ کشف شد و به دیسیستروویریده ها تعلق دارد. این ویروس باعث فلج زنبوران شده و سپس آنها در بیرون از کندو می میرند. ناقل آن واروآ دستراکتور می باشد. ولی این کنه تنها در نیمی از کلنی های نشان دهنده CCD دیده شده است.
همچنین ویروس در نمونه های از زنبوران استرالیائی پیدا شده است. زنبوران استرالیائی از سال ۲۰۰۴ به ایالات متحده وارد می شوند و تا این اواخر تصور می شد که ممکن است ویروس از این طریق به امریکای شمالی رسیده است. ولی یافته های اخیر نشان داده که ویروس در زنبوران امریکایی از سال ۲۰۰۲ وجود دارد.

بیماری نوزما
بعضی ها پیشنهاد کرده اند که شاید زنبورداران بیماریهای شناخته شده از جمله لوک اروپایی یا قارچ اسپور ریز نوزما  را به طور صحیح تشخیص نداده و به این  دلیل به آن نام مجهول CCD را می دهند. تست و تشخیص نمونه های اخذ شده از کلنی های درگیر(قبلا انجام شده) این امر را به شدت تکذیب می کند؛ چرا که علائم این بیماریها به خوبی شناخته شده بوده و از علائمی که برای CCD کلاس بندی شده اند، متفاوت هستند. درجه بالایی از آلودگی به نوزما در نمونه های به دست آمده از پنسیلوانیا گزارش شده است؛ اما این قضیه در نمونه های سایر مناطق دیده نشده است.
ماریانو هیگز دانشمند سرپرست تیم مرکز زنبورداری دولتی در گوادالاجارای اسپانیا گزارش کرد که وقتی زنبوران عسل اروپایی با نوزما سرانا، یک قارچ اسپور ریز اخیرا مطرح شده، آلوده شدند کلنی ها در عرض ۸ روز محو شدند. هیگز از این تحقیق نتیجه گرفت که CCD در اثر نوزما سرانا ایجاد می شود. هیگز و تیمش روی این مشکل از سال ۲۰۰۰ کار می کنند و ادعا می کنند که سایر علل احتمالی مردود است.
در مناطق مختلفی از اروپا این قارچ گزارش شده است اما هنوز ارتباط مستقیمی بین آنها و CCD پیدا نشده است. اخیرا نشانه های اولیه شیوع نوزما سرانا در چند کندو در منطقه دره مرسد در کالیفرنیای آمریکا  گزارش شده است. با وجود این محققان باور ندارند که این قارچ ارتباط قطعی با CCD داشته باشد؛ و بیان می دارند: “ما نمی خواهیم به همه این عقیده را بباورانیم این قضیه حل شده است.” همینطور یک دانشمند زنبور خاطر نشان می نماید: ” علیرغم اینکه انگل نوزما سرانا می تواند یک عامل باشد ولی کل علل نیست؛ قبلا قارچ در بعضی مواقع در کلنی های سالم نیز دیده شده است.”
همینطور یک زنبوردار ایالت واشینگتن درگیر با نوزما سرانا در کندوهای خودش، بعید میداند که این انگل علت CCD باشد. یک مطالعه گزارش شده در سپتامبر ۲۰۰۷ دریافت که ۱۰۰% کلنی های مبتلا به CCD و ۸۰% کلنی های غیر مبتلا به آن دارای نوزما آپیس بودند.
آنتی بیوتیک سنتی مورد استفاده بر علیه نوزما فوماژیلین است، که در یک طرح تحقیقی آلمانی برای کاهش حمله میکروسپوریده ها بکار رفته است، و گروه کاری بیماری ناپدید شدن جمعیت کلنی(CCDWG) آن را بعنوان یک درمان احتمالی مطرح نموده اند.

آفت کش ها
یکی از فرضیات عمومی بسیار معمول ارتباط آفت کش ها(یا بطور تخصصی تر حشره کش ها) با این بیماری است؛ هرچند که در چندین مطالعه انجام شده هیچ ارتباطی بین عوامل محیطی عمومی و این حوادث پیدا نشد.
تعیین سهم آفت کش ها در CCD به دلایل زیر عملا مشکل است:
۱-  به دلیل تنوع آفت کش های مورد استفاده در مناطق مختلفی که CCD را گزارش کرده اند، آزمایش همزمان تمام آنها مشکل می باشد.
۲-  بسیاری از فعالیت های زنبورداری متحرک است، یعنی کندوها در عرض یک فصل به فواصل جغرافیایی زیادی حمل می شوند، که بطور بالقوه کلنی ها با آفت کش های مختلفی در هر منطقه روبرو می شوند.
۳-  زنبوران خودشان گرده و عسل را به مدت طولانی ذخیره می کنند؛ معنی آن این است که شاید روزها یا ماهها بعد از جمع آوری ذخایر آلوده، مسمومیت اتفاق بیفتد. این مسئله هرگونه تلاش برای ارتباط دادن بروز علائم با زمان واقعی که کلنی ها در آن در معرض آفت کش ها قرا گرفته اند، بی ثمر می کند.
آفت کش های مورد استفاده روی گیاهان زنبوری به احتمال قوی بیشتر از طریق بارهای گرده وارد کندو می شوند تا شهد(زیرا گرده در خارج از بدن زنبوران حمل می گردد در حالیکه شهد در داخل بدن آنها حمل می شود و اگر شهد زیاد سمی باشد ممکن است زنبور را قبل از ورود به کندو بکشد)؛ هرچند که تمام مواد شیمیایی کشنده موجود(چه طبیعی و چه مصنوعی) روی زنبوران بالغ تاثیر نمی گذارند.
بسیاری از آنها در ابتدا روی لاروها اثر می کنند اما مرگ لاروها بنظر نمی رسد در CCD اتفاق بیفتد. معمولا لاروها عسل و زنبوران بالغ گرده کمتری مصرف می کنند. براین اساس و با در نظر گرفتن الگوی CCD به این نتیجه می رسیم که که اگر آلوده کننده ها یا سموم ناشی از محیط در ایجاد CCD نقش دارند، بسیار احتمال دارد که این کار از طریق شهد صورت بگیرد؛ چون در CCD زنبوران بالغ هستند که می میرند(یا کندو را ترک می کنند) نه لاروها.
یکی از موضوعات اخیرا مطرح شده آن است که زنبوران مرده در معرض انواع آفت کش های با اساس نیکوتین قرار گرفته اند؛ زنبورداران کانادا نیز زنبوران خود را از دست می دهند و آفت کش های نئونیکوتینوئید را مسئول این امر می دانند. تا امروز اغلب ارزیابی ها در مورد نقش های احتمالی آفت کش ها در CCD، با استفاده از بررسی های انجام شده توسط زنبورداران انجام شده اند؛ اما قطعا آزمایش مستقیم نمونه های به دست آمده از کلنی ها ضروری است، مخصوصا با در نظر گرفتن نقش حشره کش های سیستمیک نئونیکوتینوئیدی نظیر ایمیداکلوپرید (که در خاک استفاده شده و از آنجا به بافتهای گیاهی از جمله گرده و شهد وارد می شود) که ممکن است هنگامی برای یک محصولی بکار برده شوند که هنوز زنبورستانی در آن محل وجود ندارد.
اثرات شناخته شده ایمیداکلوپرید روی حشرات از جمله زنبوران عسل با علائم CCD همخوانی دارند؛ به عنوان مثال اثرات ایمیداکلوپرید روی موریانه ها شامل ضعف سیستم ایمنی و اختلال  در جهت یابی می باشد. در اروپا اثرات متقابل پدیده “مردن زنبوران” و ایمیداکلوپرید همیشه مورد بحث قرار می گیرد. مطالعه ای توسط کمیته علمی و تکنیکی، که اخیرا در کانون توجهات می باشد، انجام و در نهایت منجر به قدغن کردن غیر منصفانه استفاده از ایمیداکلوپرید در فرانسه(مشهور به گائوکو ) بیشتر بخاطر اثرات احتمالی روی زنبور عسل شد.
بعدا هنگامی که فیپرونیل، که یک حشره کش فنیل پیرازول بوده و در اروپا بطور تجاری تحت نام رگنت عرضه می شود، به عنوان جایگزین بکار رفت، اما مشاهده شد که آن نیز برای زنبور عسل سمی می باشد. حدود ۴۰ نماینده فرانسه، که توسط عضو UMP آقای جک رمیلر هدایت می شدند، خواستار تشکیل یک کمیسیون تحقیقی اولیه روی مرگ و میر بیش از اندازه زنبوران شدند، با تاکید براین نکته که تولید عسل یک دهه است که به میزان ۱۰۰۰ تن در سال کاهش می یابد. تا آگوست ۲۰۰۷ هیچ تحقیقی نتیجه نداده است.
به هر حال آفت کش ایمیداکلوپرید گائوکو توسط وزارت کشاورزی فرانسه جین گلاوانی  در سال ۱۹۹۹ قدغن شد. ۵ حشره کش دیگر با پایه فیپرونیل نیز مشکوک به کشتن زنبورها می باشند. کمیته های علمی اتحادیه اروپا معتقدند مطالعاتی که اکثرا در ایالت های عضو اتحادیه اروپا در فرانسه انجام شده است باید با شرایط کشورهای دیگر نیز تطبیق داده شوند.
در سال ۲۰۰۵ یک تیم از دانشمندان انستیتو ملی زنبورداری در بولوگنای ایتالیا دریافت که گرده بدست آمده از گیاهانی که با استفاده از ایمیداکلوپرید سم پاشی شده اند دارای سطوح قابل ملاحظه ای از حشره کش ها هستند و پیشنهاد کردند که گرده آلوده ممکن است باعث مرگ کلنی زنبور عسل شود. آنالیز محصولات ذرت و آفتابگردان حاصل از گیاهان سم پاشی شده با ایمیداکلوپرید پیشنهاد می کند که مقادیر زیادی از حشره کش می تواند به داخل کندو حمل شود. دوزهای غیرکشنده ایمیداکلوپرید در محلول سوکروز نیز ملاکی برای فعالیت های جستجوگری و خانه داری زنبوران عسل می باشد.
محلول سوکروز حاوی ایمیداکلوپرید تغذیه شده به زنبوران در آزمایشگاه به مدت چند ساعت در ارتباطات آنها اختلال ایجاد کرد.
دوزهای غیر کشنده ایمیداکلوپرید در بررسی های آزمایشگاهی و مزرعه ای فعالیت پروازی و قدرت بویایی را کاهش داده و راندمان یادگیری بویایی نیز مختل شد. با وجود این تا به حال هیچ مطالعه دقیقی در مورد سمیت یا بقایای آفت کش در عسل یا گرده در کلنی های تحت تاثیر CCD  قرار گرفته گزارش نشده است. بنابراین علیرغم مشابه بودن علائم هنوز هیچ ارتباطی بین نئونیکوتینوئیدها و CCD  تائید نشده است.

آنتی بیوتیک ها و کنه کش ها
اغلب زنبورداران تحت تاثیر CCD قرار گرفته گزارش می کنند که در کلنی های خود آنتی بیوتیکها و کنه کش ها را بکار می برند، اما به دلیل یکسان نبودن نوع ماده شیمیایی مورد استفاده، بعید به نظر می رسد که هر ماده شیمیایی به تنهایی مطرح باشد. با وجود این بهتر است که تمام مواد شیمیایی مورد استفاده از نظر داشتن اثرات احتمالی روی زنبور عسل تست شوند؛ از آنجایی که این مواد می توانند بطور بالقوه در ایجاد پدیده CCD نقش داشته باشند. بعضی گزارشات نشان می دهند که زنبورداران ارگانیک(کسانی که آنتی بیوتیک یا کنه کش استفاده نمی کنند) تحت تاثیر CCD قرار نگرفته اند، علیرغم اینکه همسایه آنها زنبورداران غیر ارگانیکی بوده اند که تحت تاثیر قرار گرفته بوده اند.

محصولات اصلاح شده ژنتیکی
بعضی از محصولات اصلاح شده ژنتیکی(GM) سم باسیلوس ترونژینسیس تولید می کنند.  اثرات بالقوه این محصولات روی زنبوران عسل جمع آوری کننده گرده و شهد از آنها مورد بررسی قرار گرفته است و دلایل کافی در مورد اثرات کشنده این محصولات روی زنبوران ملاقات کننده آنان به دست نیامده است. ذرت، عمده ترین محصول این گروه، یک گیاه با جذابیت کم برای زنبور عسل است؛
ولی زنبوردارانی که زنبوران خود را در نزدیکی مزارع ذرت مستقر می نمایند خاطر نشان می سازند که ” ذرت یک منبع عالی گرده در زمان که منگوله زدن است”. پنبه، دومین محصول مهم تولید کننده باسیلوس ترونژینسیس(Bt)، بشدت توسط زنبور برای جمع آوری شهد مورد ملاقات قرار می گیرد(اگر منبع گرده دیگری در دسترس نباشد زنبوران از گرده این گیاه استفاده می نمایند) اما هیچ دلیل موثقی مبنی بر سمیت پنبه GM وجود ندارد، مگر اینکه در زمان گلدهی آن از حشره کش ها استفاده شود.
اخیرا کمیته مهندسی ژنتیک باشگاه سیرا نامه ای را خطاب به سناتور توماس هارکین در وب منتشر کرده است. آنها در این نامه متذکر شده اند که “به عقیده دانشمندان برجسته، خصوصیات آفت کشی محصولات مهندسی ژنتیکی شده می تواند بطور جدی به عنوان عامل اصلی یا کمک کننده به سایر عوامل برای شیوع CCD مطرح باشد. ۹ منبع علمی برای تائید این تئوری را وجود دارد.
اثرات اولیه Bt روی حشرات در مرحله لاروی است. بنابراین مطالعات روی سموم Bt و اثرات آنها روی زنبور عسل در ابتدا بیشتر روی لارو و رشد آن متمرکز بود. گرده علاوه بر اینکه قسمت مهمی از نان زنبور  است، برای زنبوران بالغ نیز غذاست. بعضی زنبورداران فکر می کنند که زنبوران بالغ شاید بیشتر تحت تاثیر اجزاء گرده قرار گیرند، زیرا زنبوران بالغ چیزی مثل یک فیلتر برای لاروها می باشند. با توجه به اینکه که پدیده CCD شامل ناپدید شدن زنبوران بالغ است، بعضی ها فکر می کنند که ارتباط مستقیمی باید وجود داشته باشد. هرچند که علائمی در لاروها دیده نمی شود و دلیلی مبنی بر قرار نگرفتن زنبوران مبتلا به CCD در معرض محصولات GM وجود ندارد.
در سال ۲۰۰۵ ذرتBt ، که بطور تجاری در ایالات متحده از سال ۱۹۹۶ کشت می شود، حدود ۳۵%(Km2106400) از مجموع کشت ذرت ایالات متحده را تشکیل می داد. پنبه Bt مقاوم به حشره GM نبز بصورت تجاری در ایالات متحده از ۱۹۹۶ کشت شده و در سال ۲۰۰۵، ۵۲% (Km۲۲۸۰۰۰) از مجموع کشت پنبه را شامل می شد. بنا به نظر دیوید هاکنبرگ، رئیس اسبق فدراسیون زنبورداری امریکا و هدایت کننده اطلاعات عمومی مربوط به CCD به عنوان یک زنبوردار، ” زنبوردارانی که بیشتر تحت تاثیر این پدیده بوده اند در فاصله نزدیکی با محصولات ذرت، پنبه، سویا، گلرنگ، آفتابگردان، سیب، مو و کدو تنبل قرار داشته اند”، با اینحال هاکنبرگ شخصا CCD را به آفت کش های نئو نیکوتینوئید بکار رفته برای این محصولات نسبت می دهد.
بعضی گیاهان Bt ممکن است توسط زنبوران عسل ملاقات شوند اما بعدا CCD را نشان دهند. با وجود این مرگ در بیرون (یا نا پدید شدن) کلنی های زنبور عسل چندین دهه قبل از معرفی این محصولات گزارش شده است و همچنین در اروپا و مناطقی از کانادا که محصولات Bt کشت نمی شوند اتفاق افتاده است. بر اساس گزارش دایرهGMO  اتحادیه اروپا ذرتBt ، در اسپانیا، فرانسه، جمهوری چک، پرتقال، آلمان و اسلوواکی می روید. پرونده های مختلف مربوط به مطالعات آزمایشات ریسک ایالات متحده روی Bt در ارتباط با زنبوران عسل در صفحه اصلی برا ی پرونده های عملی ثبت بیو آفت کش های آژانس حفاظت محیطی ایالات متحده منتشر شده است، هیچ نشانه ای از این که حتی یکی از این مطالعات اثرات گرده Bt را روی زنبور عسل پیدا کرده اند، وجود ندارد.
در سال ۲۰۰۴ دانش آژانس های ایجاد کننده GMO بیشتر محدود به مرور کامل متن علمی منتشر شده در مجله Bee World بود که در آن اثرات ترانس ژنهای تجاری و غیر تجاری متعددی روی زنبور عسل آزمایش شده بود. این مقاله خاطر نشان می سازد که دلایل موجود حاکی از آن است که هیچ کدام از گیاهان تجاری که فعلا در دسترس هستند اثرات معنی داری روی سلامتی زنبور عسل ندارند. با وجود این در سال ۲۰۰۵ یک مقاله تازه در مجله آپیدولوژینشان داد که فعالیت جستجوگری زنبوران تغذیه شده با CRY1Ab ممکن است بطور مستمر از آغاز تا پایان مراحل تغذیه بدون هیچگونه برگشتی در تیمارها کاهش یابد(هرچند که در تیمار تغذیه شده با CRY1Ab غنی شده هیچ اختلاف معنی داری از نظر مرگ و میر زنبوران در مراحل تیماری مختلف دیده نشد).
پانل  GMO اتحادیه اروپا وابسته به مرجع امنیت غذایی اروپایی ( EFSA) با نظر مولفانی که می گویند نتایج بالا کاملا مرتبط با CRY1Ab می باشد موافق نیست. پانل بر این عقیده بود که اثرات منفی روی زنبوران به نظر نمی رسد که مرتبط با قرار گرفتن زنبوران در معرض پروتئین CRY1Ab باشد زیرا نوع طرح آزمایشی قادر به اثبات این قضیه نبوده و تیمارهای شاهد همزمان وجود ندارد و تکرار کافی نیست.
یک مطالعه تحقیقی انجام شده در آلمان پیشنهاد کرد قرار گرفتن زنبوران در معرض ذرت Bt قبل از اینکه اثر مستقیمی روی آنها داشته باشد ممکن است مقاومت آنها را در برابر نوزما کاهش دهد؛ گرچه در اوقاتی که آلودگی به این بیماری وجود ندارد اثرات قابل تشخیصی وجود نداشت: “هنگامی که آزمایش تکرار شد کلنی هایی که به منظور پیشگیری با آنتی بیوتیکها تیمار شدند …”. این نشان می دهد که کلنی های زنبور عسل سالم به هیچ عنوان توسط سم در هیچ کدام از عملیات حیاتی کلنی از جمله اندازه جمعیت، فعالیت جستجوگری، فعالیت نگهداری لارو و رشد، حتی اگر بیش از ۶ هفته در معرض سطوح بالای ذرت Bt قرار گیرند خسارت نمی بینند.
با وجود این اگر زنبوران به انگلها(میکروسپوریده ها) آلوده باشند، این آلودگی باعث کاهش تعداد زنبوران و بعدا کاهش لاروها می شود…. این اثر در کلنی های تغذیه شده با Bt مشهود تر است. دوباره تاکید شده است که ذرت اصلاح شده ژنتیکی شاید سطح روده زنبور را مجروح نماید که این برای تضعیف زنبوران کافی است تا انگل ها فرصت حضور پیدا کنند؛ یا شاید آن از طریقه دیگری عمل نماید. البته خاطر نشان می سازد که غلظت توکسین در این آزمایشات ۱۰ برابر  بیشتر از گرده ذرت Bt بوده است. بعلاوه تغذیه زنبور در طول یک دوره شش هفته ای طولانی انجام شد. سایر مطالعات دیگر اخیر دیگر قادر به نشان  دادن هرگونه اثرات زیان آور گرده Bt روی کلنی های سالم نبوده اند؛ اما احتمال اینکه گرده Bt کلنی های از قبل ناسالم مورد بررسی قرار نگرفته است.
گزارش اولیه گروه کاری بیماری ناپدید شدن جمعیت کلنی مربوط بهFall Dwindle Disease نشان می دهد که تمام نمونه های PA در محتوای رکتومی خود دارای اسپورهای نوزما می باشند. غده زهر زنبوران مورد آزمایش دارای زخمهایی به صورت نقاط سیاه بودند؛ این نوع رنگدانه شدن نقطه ای یا تیره شدن نشان دهنده یک پاسخ ایمنی به بعضی از عوامل بیماریزا می باشد.
اگر زنبوران در پنسیلوانیا گرده ذرت حاوی سم Bt را جمع آوری می نمایند این سم احتمالا با نوزما اثر متقابل نشان داده و در نتیجه در بروز  CCDدر این کلنی ها سهیم باشد؛ با وجود این هیچ دلیلی مبنی بر جمع آوری گرده ذرت توسط کلنی ها در هر مقطعی قبل از مرگ آنها وجود ندارد و یا هیچ گزارشی نشده است که کلنی های مبتلا به CCD، جمع آوری کننده گرده ذرت بوده اند. بسیاری از تلفات کلنی ها در اثر CCD از مناطقی گزارش شده که ذرت GM در آن مناطق کشت نمی شود(حداقل در ایالات متحده؛ از ۵ تا از ۱۰ ایالت تولید کننده بیشترین ذرت شامل ذرت GM ایلینویز، ایندیانا، کانزاس، میسوری و نبراسکا هیچ موردی از CCD گزارش نشده است)، همینطور زنبوران مناطق غیر از پنسیلوانیا گزارش نشده که بطور قابل ملاحظه ای به ویروس نوزما آلوده هستند.
در سال ۲۰۰۶ “کمیته وضعیت و روند گرده افشانها”ی انجمن تحقیق ملی ایالات متحده گزارشی در مورد وضعیت گرده افشانها در شمال آمریکا منتشر کرد. این کمیته پیشنهاد کرده است که GMO، در کنار سایر عوامل، شاید در کاهش گرده افشانها سهم داشته باشد زیرا بر اساس یک مقاله راجع به این موضوع، اثرات منفی اما غیر کشنده را در بعضی موارد می توان به مصرف گرده های ترانس ژنیک نسبت داد.
گزارش می خواهد بگوید که اثرات بسته به ماهیت ترانس ژن و میزان بروز آن متغیر است اما در هیچ موردی هرگونه اثرات محصولات ترانس ژنیک روی جمعیت های زنبور عسل مستند نشده است.
در ۲۸ مارس ۲۰۰۷ کنسرسیوم تحقیق و توسعه زنبورداری آتلانتیک مرکزی  خلاصه ای از یک تحقیق جدید روی اثرات جانبی گرده ذرت Bt روی زنبور عسل را منتشر کرد. در این گزارش آمده است که بر اساس یک مطالعه مزرعه ای( که بزودی در مجله آپیدولوژی منتشر خواهد شد) هیچ دلیلی مبنی بر وجود هرگونه اثرات کشنده یا زیر کشنده پروتئین های Bt اخیرا مورد استفاده، بر زنبور عسل وجود ندارد و صراحتا راجع به امکان وجود ارتباط بین گرده  Bt و CCD، بیان کرد که مادامی که این احتمال رد نشده است، به احتمال قریب به یقین می توان گفت که استفاده اخیر از محصولات Bt با CCD غیر مرتبط است.


اجازه زنبور و زنبورداری کوچنده
 از زمانی که زنبوردار ایالات متحده، نفی میلر، اولین کوچ کندوهای خود را به مناطق مختلف کشور برای زمستان ۱۹۰۸ انجام داد، زنبورداری کوچنده در آمریکا رواج یافت.
اجاره زنبور برای گرده افشانی بخش تعیین کننده ای در کشاورزی ایالات متحده می باشد، که به هیچ عنوان از طریق گرده افشانهای دیگر قابل دستیابی نیست. زنبورداران در مجموع درآمد بسیار بیشتری از اجاره زنبوران خودشان نسبت به تولید عسل به دست می آورند.
محققان بر این باورند که با حمل کلنی ها به مناطق مختلف کشور جهت گرده افشانی، آنها با تمام انواع دیگر زنبور مخلوط می شوند. در نتیجه به شیوع ویروس ها و مایت ها بین کلنی ها کمک می شود. بعلاوه بعضی ها معتقدند چنین نقل و انتقالهای مداوم و اسکان موقتی یک تنش و ناراحتی را برای کلنی ها ایجاد کرده و باعث کم شدن مقاومت آنها به تمام انواع ناراحتی های سیستمیک شود.
بعد مسافتی که زنبوران ایالات متحده جهت اجاره برده می شوند: یک زنبوردار بزرگ ایالات متحده گزارش می کند که وی کندوهای خود را در ژوئن از ایداهو به کالیفرنیا حمل می کند، سپس در مارس پای باغات سیب در واشینگتن، دو ماه بعد به داکوتای شمالی و دوباره در نوامبر به ایداهو بر می گرداند(مسافرتی به مسافت چندین هزار کیلومتر). بعضی ها هم از فلوریدا به نیوهمپشایر یا تگزاس برده، تقریبا تمام زنبورداران برای شکوفه بادام در ژوئن کالیفرنیا را می بینند.
زنبورداران اروپا و آسیا معمولا کمتر تحرک دارند و دارای جمعیت های زنبوری هستند که در داخل یک محدوده جغرافیایی کوچک حرکت کرده و باهم تداخل پیدا می نمایند(علیرغم اینکه بعضی زنبورداران مسافت های طولانی تری را طی می کنند ولی این کار معمول نیست).
این پراکنش وسیع و تداخل در ایالات متحده در دراز مدت نتیجه اش آلودگی به کنه واروآ در سالهای اخیر بوده است.


تغییر آب  و هوا
بعضی زنبورداران فکر می کنند مقصر شاید تغییر آب و هوا باشد. زمین در حالت کلی گرم شده ولی دماهای منطقه ای ممکن است بسیار بیشتر از حالت نرمال گرم یا سرد شوند. شرایط جوی نا منظم ناشی از گرم شدن کره زمین می تواند زندگی حساس زنبورها را به خطر اندازد. بسیاری از زنبورداران شمال شرق ایالات متحده می گویند امسال یک سرمای ناگهانی دیر وقت به زنبوران آنها آسیب زده است.
در واقع یک زمستان گرم و خشک از گل دادن بسیاری از گیاهان جلوگیری کرد، ” اگر هیچ چیز قابل ملاحظه مشترک وجود ندارد، مثل عامل بیماری که در بسیاری از کلنی های تحت تاثیر قرار گرفته، پروفسور اریک موسن از UC گفت او متقاعد شده که کمبود تغذیه به توضیح اینکه چگونه زنبوران عسل توسط تعدادی از علل احتمالی ضعیف شده است، کمک می کند. وی گفت: این بدان علت است که در شرایط خشکسالی بویژه در کالیفرنیا گلهایی که زنبوران بتوانند از آنها مخلوطی از گرده مورد نیاز خود را دریافت کنند…. در بسیاری از حالات زنبوران به دلیل اینکه قادر به این نیستند که مخلوط خوبی از مواد مغذی مورد نیاز خود را از گرده ها اخذ نمایند و من فکر می کنم این مسئله آنها را ضعیف کرده است. تحت آن شرایط شما می توانید تمام دیگر علتها را بردارید، و به قدر کافی از این علتها وجود دارد، آنها را باهم ترکیب کرده و به سوی زنبورها بروید.
شرایط خشکسالی در بسیاری از مناطق کشور در پائیز گذشته جریان خوب شهد را کاهش داد، از این رو گرده های خوب پائیزی کمتری به داخل کلنی ها برده شد. زنبوران در پائیز گرده ها را برای پرورش لارو و ایجاد زنبوران زمستان گذران جمع آوری می نمایند. پائیز سختی بود بدنبال آن هم زمستان گرم اتفاق افتاد و زنبوران به بیرون از کندو پرواز کردند.
“خوب شما این جریان هوای گرم را گرفتید که در هنگام گلدهی درختان بود و دانه های گرده در حال شکل گیری بودند. آن چه کاری انجام می دهد؟ شما گرده استریل را گرفتید. یک زنبوردار می تواند به داخل کندو نگاه کرده و بگوید من تمام انواع گرده موجود در اینجا را گرفته ام  و زنبوران ناپدید شده اند.” خیلی خوب شما دانه های گرده را گرفته اید، اما آیا آنها دارای مواد مغذی هستند؟ … من فکر می کنم در اواخر سال پیش نه تنها در اینجا بلکه در مناطقی از دنیا که دارای آب و هوای گرم هستند اتفاق افتاده است و ذخیره غذایی زنبوران را از بین برده است.
از سوی دیگر بعضی ها به من چیز دیگری می گویند، من وضعیت جوی را مقصر می دانم… به هر دلیل، ما داریم به نوعی از حرکت به سمت یک چرخه می رسیم که در آن به سمت  شدت های بیشتری از آنچه که ما رسیده ایم برسیم. خشکسالی ها ممکن است گرم تر و طولانی تر شوند، طوفان ها و سیل ها ممکن است تعدادشان زیاد شود. چیزها به نظر نمی رسد که در آینده رو به بهیودی بروند. در حقیقت نیمه اول ۲۰۰۶ در ایالات متحده بطور بی سابقه ای گرم بود.
بعضی ها می گویند که گیاهان زود تر از گذشته گل می دهند، “تغییر آب و هوا و بهارهای زود رس نیز هشداری هستند.
بنا به گفته  Conrad، مولف کتاب زنبورد اری طبیعی، گیاهانی مثل red maples  و بید مشک، عموما اولین منابع گرده برای زنبور عسل هستند، امروزه هفته ها قبل از اینکه زنبوران بتوانند در بهار پرواز کنند شکوفه می دهند، بنابراین زنبوران این منابع مهم گرده را از دست می دهند”.  Wayne Esaias، یک هواشناس NASA، که خودش زنبوردار است روی خط نگه داشته شده است. همچنین نوشته زنبوران گرده افشان و تغییر آب و هوا: راهنمایی برای منابع منتخب را ببینید.


تشعشع الکترومغناطیسی
در آوریل ۲۰۰۷، اخبار یک مطالعه دانشگاه لاندائو در رسانه ها منتشر شد که با یک مقاله در ایندپندنت شروع شده و موضوع مطالعه تلفن های موبایل و ارتباط آنها با CCD بود. تلفن های سلولی توسط گزارشات سایر رسانه ها نیز دلیل امر گزارش شد، اما در در این مطالعه پوشش داده نشد و مخصوصا اینکه محققان تاکنون بطور قطعی هر گونه ارتباط بین تلفن های سلولی و CCD را تکذیب می کنند؛ نشان دهنده آن است که مقاله ایندیپندنت نتایج آنها را تحریف کرده و “یک داستان دهشت” را درست کرده است.
در مطالعه آزمایشگاهی دانشگاه لاندائو در سال ۲۰۰۶ انتظار بر این بود اثرات غیر گرمایی فرکانس رادیویی(RF) روی زنبوران عسل(Apis mellifera carnica) به دست آید و پیش بینی می شد زمانی که در زنبورستان ایستگاههای تلفن بی سیم DECT نصب می شود، نزدیکی به میدان الکترومغناطیسی(EMF) شاید توانایی زنبوران برای برگشت به کندوهای خودشان را کاهش دهد؛ آنها همچنین یک کاهش ناچیز در وزن شان عسل را در کلنی های در معرض امواج قرار گرفته خاطر نشان می سازند. در طی این مطالعه، یک دوم کلنی های آنها از بین رفت، از جمله تعدادی از شاهد ها که در داخل زنبورستان آنها ایستگاههای پایه DECT نصب نشده بود.
مطالعه اکتشافی ۲۰۰۴ این تیم روی اثرات غیر گرمایی روی یادگیری زنبوران نشان داد قرار گرفتن کلنی ها در معرض RF حاصل از ایستگاه پایهDECT که در ۱۸۸۰ روی MHz۱۹۰۰ تنظیم شده بود، هیچ تغییری در این رفتار کلنی ها ایجاد نمی کند.
همانند ارتباطات CCD به واریانتهای مورد بحث(علف کش ها، محصولات اصلاح شده ژنتیکی و غیره) ارتباط تلفنهای سلولی یا بی سیم، القاء شده توسط HAARP (برنامه پژوهشی نور فعال با فرکانس بالا) یا GWEN (شبکه اضطراری موج زمینی) به CCD قابل تامل است.
اثرات احتمالی این پدیده بر روی برنامه های گرده افشانی
پدیده نا پدید شدن جمعیت کلنی ها مخصوصا برای محصولاتی نظیر بادام که در کالیفرنیا، جایی که در آنجا زنبوران عسل اولین گرده افشان این محصول می باشند، می روید مهم است و ارزش محصول تولیدی در سال ۲۰۰۶ ، ۵/۱ بیلیون دلار بود. در سال ۲۰۰۰ ، کل ارزش محصولی که تماما بسته به گرده افشانی زنبور داشت حدود ۱۵ بیلیون دلار تخمین زده شد.
زنبوران عسل بومی آمریکا نیستند؛ بنابراین ضرورت آنها به عنوان گرده افشان در ایالات متحده عمدتا محدود به گیاهان کشاورزی و زینتی است. گیاهان بومی نیاز به گرده افشانی زنبور عسل ندارند، بجز در مناطقی که به صورت وسیع کشت می شوند. در این حالت است که گرده افشانی در زمان گلدهی این گیاهان چنان مهم است که علاوه از زنبوران بومی نیاز به استفاده از زنبوران عسل ضروری است.
آنها مسئول گرده افشانی تقریبا یک سوم گونه های زراعی ایالات متحده می باشند؛ از جمله این گیاهان می توان از: بادام، هلو، سویا، سیب، گلابی، گیلاس، تمشک، توت سیاه، cranberries، watermelons، خربزه، خیار و توت فرنگی نام برد. اغلب این گیاهان نه همه آنها می توانند(و اغلب می شوند) توسط سایر حشرات، از جمله سایر گونه های زنبور، در سطح کوچک در ایالات متحده گرده افشانی شوند اما بطور معمول در یک سطح تجاری این کار امکان پذیر نیست. در حالیکه بعضی کشاورزان تعدادی از انواع محصولات بومی از زنبوران عسل برای گرده افشانی کمک می گیرند، مشخصا نیاز به آنها ندارند.
در غیاب زنبور عسل در منطقه ای، این فرض وجود دارد که گرده افشانهای بومی ممکن است که نقص را برطرف سازند که همانها نیز بطور معمول برای سرویس آن گیاهان سازگاری بهتری دارند(با فرض اینکه گیاهان بطور معمول در آن منطقه خاص می رویند)
با وجود این حتی در سطح انفرادی تعداد زیادی از سایر گونه ها واقعا در گرده افشانی بومی دخیل هستند. در ۳۰% گونه های زراعی که زنبوران عسل آنها را گرده افشانی می نمایند، می توان تعداد زیادی از گرده افشانان بومی را به سهولت و یا موثری زنبور عسل در سطح انبوه بکار برد؛ گرچه در بسیاری از موارد آنها اصلا گیاه را ملاقات نمی کنند. کندوهای زنبور عسل را می توان از محصولی به محصول دیگر کوچ داد و در این حالت تعداد بیشتری از انواع گیاهان توسط زنبور عسل می توانند ملاقات شوند، به این طریق عدم کارآیی آنها را می توان با افزودن تعدادشان جبران نمود. بنابراین قدرت ادامه حیات این محصولات قویا به صنعت زنبورداری بستگی دارد.